به نام آنکه جان را فکرت آموخت.
قسم به قلم و آنچه می نویسد.
من کیستم و از کجا آمده ام؟
تقریبا چهارده سالم بود که برای اولین بار از خودم پرسیدم : من کیستم ؟
در حال رفتن به خانه خواهرم بودم که دو تا کوچه بالاتر از ما قرار داشت، چادر مشکی روی سرم بود . اون موقع پوشیدن چادر در مدرسه اجباری بود و خارج از مدرسه ، فرهنگ غالب و جو نامناسب جامعه ، افراد را وادار به اموری می کرد که دوست نداشتند . بگذریم……
این سوال که من کیستم و از کجا آمده ام به قدری ذهن من را به خودش مشغول کرده بود که گاهی احساس دیوانگی بهم دست میداد یعنی چنان فشاری بر من وارد می کرد که تاب و تحمل ادامه فکر کردن به آن را نداشتم و رهایش می کردم . سوالی که شاید ذهن خیلی از افراد را به ویژه در دوره نوجوانی مشغول میکند اما به مرور زمان که وارد مراحل دیگری از زندگی می گردد و درگیر مسائلی از قبیل عشق، ازدواج، تحصیل و کار میشود ، رنگ می بازد و چه بسیار از ما که در یک مرحله ، خود را زندانی می کنیم و تمام زندگی مان غرق آن دوره شده ، حول آن می چرخد ، دچار روزمرگی می شویم و اصلا فراموش می کنیم برای چه به این دنیا آمدیم.
اما در این میان عده ای هم هستند که دغدغه شان شناخت بیشتری از خویش است بلکه بتوانند به درک بهتری از دنیا و خداوند برسند ، معنای زندگی را دریابند و رسالت خود را به درستی انجام دهند .خداوند را شاکرم که جزو این عده از افراد قرار گرفتم که تنها دغدغه ام ، آموزش و یادگیری برای رشد شخصی باشد و همواره تشنه فهمیدن و درک بهتر.در طول تاریخ، پیامبران ، فلاسفه ، عرفا، شعرا ، روانشناسان و حتی دانشمندان همواره در تلاش برای پاسخ به این سوال و کشف ماهیت انسان ، جهان هستی و خداوند بودند و هر کسی به طریقی تعریفی از آن دارد.آنچه که همواره برای من اهمیت دارد این است که بدون تقلید کورکورانه از یک مکتب خاص و بر اساس فکر، اندیشه و تجارب خودم به عنوان عضو منحصر به فردی که یک روز از شکم مادر زاده شدم و به این دنیا آمدم، خودم را بهتر بشناسم و از خود بپرسم اینجا چه کار میکنم؟
لذا آنچه تا به امروز، تاکید میکنم ” تا به امروز ” بر اساس مطالعه ، تفکر و تجربه شخصی در مورد ماهیت انسان و رسالتش به آن پی بردم ، به اشتراک میگذارم شاید چراغ راهنمایی باشد برای درک بهتر خودم و نقطه شروعی برای افرادی که تشنه فهم و آگاهی هستند.
ماهیت انسان:
وجود انسان از چهار بعد تشکیل شده است. روح، ذهن، جسم مادی ، من یا خویشتن
روح: همان نیروی هدایتگر درونی هست که به دلیل اتصال با مبدا ، سرشار از خلوص بوده و هیچ خطایی در آن رخ نمیدهد. برگرفته از قدرت مطلق است و منشا الهامات و ایده های نو است که در پی آن زایشی صورت می گیرد . خواه اختراع جدید باشد ، خواه پیدا کردن راه حلی ساده برای یک مساله یا کشف درمان یک بیماری .
ذهن: مجموعه افکار و باورهای ماست که از ورودی های ما شکل گرفته است. آنچه از طریق حواسمان به ویژه حس بینایی و شنوایی دریافت می کنیم ، ذهن ما را تشکیل می دهد .بخشی از ذهن ، برگرفته از ناهشیار جمعی است. یعنی افکار و عقاید پیشینیان و گذشتگان که نسل در نسل منتقل شده و به ما رسیده است و بخشی دیگر از فرهنگ ، مذهب ، رسانه، کتب مختلف ، باورها و قوانین خانواده، معلمین و جامعه نشات می گیرد.پس آنچه که در ذهن ما وجود دارد توسط دیگران ساخته شده و لزوما درست نیست و می تواند خطای بسیار داشته باشد. از طرفی ذهن منشا خلاقیت ، تفکر و تعقل است که میتواند در دو جهت مثبت و منفی به کار گرفته شود.
جسم مادی: از اجزای مختلف تشکیل شده که یکی از عناصر اصلی آن مغز است. کارکرد بخشهای مختلف مغز متفاوت است . اجزایی مانند لیمبیک، هیپوتالاموس و دستگاه عصبی خودمختار در شکل گیری هیجاناتی مثل پرخاشگری،ترس،برانگیختگی جنسی،لذت و آرامش نقش دارد. به عنوان مثال تخریب آمیگدال در حیوان ،او را رام میکند و تحریک آن ،حیوان را دچار وحشت میسازد و یا تغییر در انتقال دهنده های عصبی مثل سروتونین،نوراپی نفرین و گابا موجب اضطراب و افسردگی میشود. به طوریکه کاهش سروتونین افسردگی را به همراه دارد.یا مثلا مصرف بعضی داروها و مواد مخدر روی میزان انتقال دهنده های عصبی اثر گذاشته و عوارضی مانند افسردگی را به همراه می آورد. هر گونه تغییر در مغز روی ذهن و اندیشه ما اثر میگذارد و هر تغییری در افکار و اندیشه ما باعث تغییراتی در مغز می گردد. در واقع بین جسم مادیِ ما و ذهن اثر متقابل وجود دارد.به این معنی که اگر فرد مدت طولانی تنها باشد و در تنهایی دائما به رویدادهای منفی و درد آور فکر کند بعد از مدتی تغییراتی در مغز او و به دنبال آن تغییرات جسمانی مثل بروز بیماری در او پدیدار می شود.
هویت متغیر: سوالی که مطرح می شود این است که این هویت متغیر کیست؟ شاید بتوان گفت ماهیتی است در حال تغییر و شکل گیری که ثابت نیست و قدرت انتخاب و تصمیم گیری دارد. اینکه تصمیم بگیرد چه نوع افکاری را برگزیند و چه انتخاب هایی داشته باشد. لذا بر اساس انتخاب هایی که انجام می دهد ، فرم آن عوض می شود. این نام گذاری توسط بنده انجام شده و موضوعی است که در بخشهای دیگر سایت به ویژه قسمت عملکرد و کنترل ذهن به آن پرداخته میشود تا بیشتر خود را بشناسیم.
بخشهایی که در مورد «ماهیت من» به آن اشاره شد، حاصل تفکرات شخصی اینجانب و البته مقداری مطالعه در این زمینه است و این شناختی است که من تا این لحظه از ماهیت انسان داشته ام و قطعا دچار نقص است و با افزایش آگاهی ام ، این شناخت کامل تر خواهد شد.
نگارنده: مرجان عرب مختاری- خرداد۱۴۰۳
ممنون که این مقاله را در سایت جهان مرجان مطالعه نمودید.
بدود دیدگاه