تاثیر عملکرد ذهن بر سلامتی۲-جهان مرجان

به نام آنکه جان را فکرت آموخت
قسم به قلم و آنچه می نویسد

برای درک و فهم بهتر مطلب، این مقدمه در همه بخشهای مربوط به مبحثِ تاثیر عملکرد ذهن برسلامتی ، تکرار می شود.

در بحث مربوط به خودشناسی ، بخش « من کیستم» ، توضیح مختصری در مورد ذهن داده شد اکنون میخواهیم با نحوه عملکرد ذهن و تاثیری که بر خلقِ اتفاقات زندگی ما میگذارد بیشتر آشنا شویم و در نهایت یاد بگیریم با آن چگونه برخورد کنیم تا آن طور که میخواهیم زندگی بهتری داشته باشیم. ذهن، مجموعه افکار و باورهای ماست که از ورودی های ما شکل گرفته است. آنچه از طریق حواسمان به ویژه حس بینایی و شنوایی دریافت می کنیم ، ذهنِ ما را تشکیل می دهد .بخشی از ذهن ، برگرفته از ناهشیارِ جمعی است. یعنی افکار و عقاید پیشینیان و گذشتگان که نسل در نسل منتقل شده و به ما رسیده است و بخشی دیگر از فرهنگ ، مذهب ، رسانه، کتب مختلف ، باورها و قوانین خانواده، معلمین و جامعه نشات می گیرد.پس آنچه که در ذهنِ ما وجود دارد بخش زیادی از آن توسط دیگران ساخته شده و  لزوما درست نیست و می تواند خطای بسیار داشته باشد.من دراین قسمت سعی میکنم با بیان مثال هایی از تجربه خودم و دیگران در زندگی شخصی، مطلب را روشن سازم که بهتر بتوانیم در این راستا گام برداریم. موضوع را با تاثیر عملکرد ذهن بر سلامتی آغاز می کنم.

قطعا سلامتی بزرگترین نعمتی هست که به ما داده شده و اگر آن را نداشته باشیم ، هیچ چیز نداریم . در واقع بدون داشتن سلامتی چطور میتوانیم از آنچه که داریم استفاده کنیم یا لذت ببریم ؟ وقتی من سالم نباشم ، خانه مجلل ، ماشین دلخواه ، حساب بانکی و غیره برای من چه کاربردی دارند ؟ یا به من چه لذتی میدهند؟ وقتی من از سلامت جسم و روان برخوردار نباشم ، چطور میتوانم رابطه لذت بخش با دیگران برقرار کنم و غیره . در واقع بدون سلامتی ، من زندگی نمیکنم .  پس عملا داشتن و نداشتن دارایی ها فرقی نمیکند وقتی نتوانم زندگی کنم .
هدف از این مقدمه ، تاکید بر ارزش سلامتی است که بسیاری از ما آن را فدای چیزهای دیگر در زندگی میکنیم و گویی آن را نمی خواهیم که اگر واقعا آن را می خواستیم  و اولویت زندگی مان بود ، فدایش نمیکردیم. چون محال است چیزی را با تمام وجود در زندگی مان بخواهیم ، ذهنیت و باورهای درست در مورد آن داشته باشیم،  اقدام لازم را برای داشتنش انجام دهیم و در نهایت، آن را نداشته باشیم . غیر ممکن است . مگر اینکه در یکی از این سه مورد ،درست عمل نکرده باشیم.میخواهم برای روشن شدن مطلب ، قدم به قدم این موضوع را روشن کنم تا اشکال کار پیدا شود.پس اگر خواهان سلامتی هستید ، با من همراه شوید.
اولین سوالی که مطرح میشود این است : چرا من سلامتی را نخواهم؟ حتما میپرسید مگر میشود کسی سلامتی را نخواهد؟ درسته، اکثر ما به ظاهر خواهان سلامتی هستیم اما در ناخودآگاه ممکن است به علت باورهای مخربی که در ذهن ما شکل گرفته ، آن را نخواهیم یا اهمیتی نداشته باشد.من مثالهایی می آورم که مطلب را درک کنید.
نمونه ۳: انتقام از دیگران به روش دادن حس گناه به آنها
مورد سوم، مثالِ فردی است که به دلیل کمبود عزت نفس ، احساس قربانی شدن و عدم توانایی در گرفتن حق و حقوق خود از دیگران ، به طور ناخودآگاه از طریق بیماری و دادن حس گناه به دیگران، از آنها انتقام می گیرد .
به عنوان زنی را در خانواده ای در نظر بگیرید که مسئولیت بیشتر کارها روی دوش او هست و به دلیل اینکه برای خودش ارزش و احترامی قائل نیست خود را وقف همسر و فرزندانش می کند. آشپزی می کند، کارهای خانه را انجام می دهد، خرید می کند، برای کمک به همسر، بیرون از خانه هم کار میکند و پولی که به دست می آورد را صرف هزینه فرزندان می کند نه صرف هزینه برای تفریح و خواسته های خود.
در قبال همه این کارها انتظار دارد که اعضای خانواده  نیز محبتش را جبران کنند اما عملا نه تنها پاسخگوی محبت او نیستند که رفتارهای نامناسبی هم با او دارند . فرد خود را به دلیل کمبود عزت نفس در اولویت قرار نمی دهد و هیچ ارزش و احترامی برای خود قائل نیست  و یا در برابر رفتارهای نامناسب دیگران نمیتواند از حق خود دفاع کند  و چون دیگران را مقصر می داند  لذا با گذر زمان حس کینه و نفرت در او شکل میگیرد و  ناخودآگاه خشم خود نسبت به خانواده را درونی کرده و به سمت بیماری کشیده شده و در خیال و تصور خود به این روش یعنی «بیماری»  قصد دارد در اطرافیان احساس گناه و ترحم را ایجادکرده و به این طریق از آنها انتقام بگیرد. حتی در بسیاری مواقع ،بیماری  را تصویر سازی می کند و در عالمِ خیال، بیمار می شود و اطرافیان را می بیند که خجالت زده و شرمگین هستند و با دیدن احساس پشیمانی و ترحم دیگران در تصورات ِخود، به طور موقت خودش را آرام می کند و در نهایت آن قدر از این شیوه استفاده می کند که در آن را جذب زندگی کرده و به بیماری مبتلا می شود.
نمونه 4: عدم توانایی در حل مسائل و فرار از مشکلات
گاهی افراد به جای اینکه برای حل مسئله اقدام کنند ، از آن دوری کرده و به دنبال راههایی می روند که صورت مساله را پاک کنند . به عنوان مثال، فردی را در نظر بگیرید که مسئولیتی را به عهده او گذاشته اند . این فرد به دلیل مشغله زیاد یا به دلیل ترس از پذیرش ِمسئولیت به دلیل کمبود مهارت، خود را در انجام کار محول شده ناتوان می بیند و از طرفی قدرت نه گفتن برای عدم پذیرش  آن مسئولیت را ندارد لذا به جای  به جای تمرین ِ قدرتِ «نه گفتنن» و افزایش اعتماد به نفس، و یا به جای افزایش مهارت خود در کارِ محول شده، بیماری جزئی خود را بهانه می کند و با بزرگنمایی بیماری، از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و حتی در بعضی مواقع، وانمود می کند که بیمار است .گاهی تکرار چنین اعمالی باعث می شود که فرد به طور ناخوداگاه جذب بیماری شده و به آن متمایل شود. در مواردی دیگر فرد به دلیل کمبود توجه، تمایل به بیماری دارد یعنی به جای کار روی عزت نفس خویش و برطرف کردن  کمبودهای عاطفی با روشهای مناسب، از طریق بیماری می خواهد آن را به دست آورد. گاهی نیز افراد  به جای حل مسئله به مواد مخدر روی آورده و به طور غیر مستقیم خود را درگیر بیماری می کنند.
نگارنده: مرجان عرب مختاری
برای درک بهتر مطلب ، مقاله تاثیر عملکرد ذهن بر سلامتی ۱ را مطالعه فرمایید.
ممنون که از وب سایت جهان مرجان بازدید کردید.

بدود دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *