تاثیر عملکرد ذهن بر سلامتی۳-جهان مرجان

به نام آنکه جان را فکرت آموخت
قسم به قلم و آنچه می نویسد

برای درک و فهم بهتر مطلب، این مقدمه در همه بخشهای مربوط به مبحثِ تاثیر عملکرد ذهن برسلامتی ، تکرار می شود.

در بحث مربوط به خودشناسی ، بخش « من کیستم» ، توضیح مختصری در مورد ذهن داده شد اکنون میخواهیم با نحوه عملکرد ذهن و تاثیری که بر خلقِ اتفاقات زندگی ما میگذارد بیشتر آشنا شویم و در نهایت یاد بگیریم با آن چگونه برخورد کنیم تا آن طور که میخواهیم زندگی بهتری داشته باشیم. ذهن، مجموعه افکار و باورهای ماست که از ورودی های ما شکل گرفته است. آنچه از طریق حواسمان به ویژه حس بینایی و شنوایی دریافت می کنیم ، ذهنِ ما را تشکیل می دهد .بخشی از ذهن ، برگرفته از ناهشیارِ جمعی است. یعنی افکار و عقاید پیشینیان و گذشتگان که نسل در نسل منتقل شده و به ما رسیده است و بخشی دیگر از فرهنگ ، مذهب ، رسانه، کتب مختلف ، باورها و قوانین خانواده، معلمین و جامعه نشات می گیرد.پس آنچه که در ذهنِ ما وجود دارد بخش زیادی از آن توسط دیگران ساخته شده و  لزوما درست نیست و می تواند خطای بسیار داشته باشد.من دراین قسمت سعی میکنم با بیان مثال هایی از تجربه خودم و دیگران در زندگی شخصی، مطلب را روشن سازم که بهتر بتوانیم در این راستا گام برداریم. موضوع را با تاثیر عملکرد ذهن بر سلامتی آغاز می کنم.

قطعا سلامتی بزرگترین نعمتی هست که به ما داده شده و اگر آن را نداشته باشیم ، هیچ چیز نداریم . در واقع بدون داشتن سلامتی چطور میتوانیم از آنچه که داریم استفاده کنیم یا لذت ببریم ؟ وقتی من سالم نباشم ، خانه مجلل ، ماشین دلخواه ، حساب بانکی و غیره برای من چه کاربردی دارند ؟ یا به من چه لذتی میدهند؟ وقتی من از سلامت جسم و روان برخوردار نباشم ، چطور میتوانم رابطه لذت بخش با دیگران برقرار کنم و غیره . در واقع بدون سلامتی ، من زندگی نمیکنم .  پس عملا داشتن و نداشتن دارایی ها فرقی نمیکند وقتی نتوانم زندگی کنم .
هدف از این مقدمه ، تاکید بر ارزش سلامتی است که بسیاری از ما آن را فدای چیزهای دیگر در زندگی میکنیم و گویی آن را نمی خواهیم که اگر واقعا آن را می خواستیم  و اولویت زندگی مان بود ، فدایش نمیکردیم. چون محال است چیزی را با تمام وجود در زندگی مان بخواهیم ، ذهنیت و باورهای درست در مورد آن داشته باشیم،  اقدام لازم را برای داشتنش انجام دهیم و در نهایت، آن را نداشته باشیم . غیر ممکن است . مگر اینکه در یکی از این سه مورد ،درست عمل نکرده باشیم.میخواهم برای روشن شدن مطلب ، قدم به قدم این موضوع را روشن کنم تا اشکال کار پیدا شود.پس اگر خواهان سلامتی هستید ، با من همراه شوید.
اولین سوالی که مطرح میشود این است : چرا من سلامتی را نخواهم؟ حتما میپرسید مگر میشود کسی سلامتی را نخواهد؟ درسته، اکثر ما به ظاهر خواهان سلامتی هستیم اما در ناخودآگاه ممکن است به علت باورهای مخربی که در ذهن ما شکل گرفته ، آن را نخواهیم یا اهمیتی نداشته باشد.من مثالهایی می آورم که مطلب را درک کنید.
نمونه ۵: افرادی که تصور می کنند بیماری، پدیده طبیعی و بخشی از زندگی است: بسیاری از افراد ،بیماری را روند طبیعی از جریان زندگی می دانند و حتی پذیرفته اند که دائمی است و راهی برای درمان آن وجود ندارد. به همین دلیل کاری برای آن انجام نمیدهند و تمام عمر با آن دست به گریبان هستند. به ویژه اگر در خانواده آنها نوعی بیماری خاص وجود داشته باشد و به این باور اشتباه رسیده باشند که این مساله مادرزادی و ژنتیک است و باید تا ابد خود را محکوم به آن بدانند.
نمونه ۶:فردی که بدن خود را قربانی می کند: گاهی افرادی را مشاهده می کنیم که از جسم خود به عنوان کیسه بوکس استفاده میکنند. اینکه چرا و چطور دست به چنین اقدامی می زنند، ریشه دارد در عزت نفسِ بسیار پایین و احساس بی ارزشی  شدید. همچنین  عدم توانایی در مدیریتِ افکار منفی و احساسات ناشی از آن مثل خشم ، کینه ، نفرت …. می تواند منجر به چنین وضعیتی شود. به عنوان مثال گاهی فرد خود را در برابر قدرت دیگران و کنترلی که بر او اعمال می کنند، آن قدر ناتوان می بیند که نمیتواند از حق خود دفاع کند یا خواسته اش را مطرح نماید و لذا خشمی که نسبت به دیگری دارد را به سوی بدنش هدایت کرده و رفتارهای خودزنی مثل کوبیدن مشت بر سر  و امثال آن را انجام میدهد. گاهی نیز  به واسطه اعمال اشتباهی که خودش در حق دیگران انجام می دهد و نمیتواند خود را ببخشد ، از بدنش انتقام گرفته و به عنوان مثال ،آگاهانه خراشهایی را روی بدنش ایجاد کرده و آن را زخمی می کند که البته این مورد فرق می کند با کسی که از روی جلب توجه دست به چنین اقدامی می زند. اعتیاد به مواد مخدر نیز از احساس بی ارزشی و تنفر از خود سرچشمه می گیرد.
نمونه۷: افرادی که جسم خود را دوست ندارند ، آن را بار اضافی دانسته یا خود را زندانی آن میدانند: معمولا این تفکر در افردای به وجود می آید که بنا به دلایل مختلف مثل شغل، همسر نامناسب، فرزندان و مسائل آنها ،مشکلات جامعه و درگیر شدن بیش از حد با آن و  …. آزادی لازم را در زندگی ندارند ، در مسیر علایق و خواسته های خود نیستند ، از زندگی لذت نمی برند و یا خود را ناتوان در حل مسائل میدانند. لذا وقتی بیماری جسمی که منشا آن احساسات و افکار نامناسب است، به سراغ آنها می آید ، چون نتوانسته اند راهی مناسب برای مسائل خود و ایجاد احساس آزادی ، پیدا کنند ،جسم  را بار اضافی دانسته که میخواهند از شر آن خلاص شوند تا به این طریق به قول خود از زندان تن رهایی یابند. غافل از اینکه تک تک سلولهای ما هوشمند هستند  و بدن انسان متوجه احساس منفی و عدم علاقه ی ما در مورد خودش می شوند. لذا نوعِ نگاه ما بر عملکرد صحیح جسم اثر منفی گذاشته و  بدون اینکه آگاه باشیم بر شدت بیماری می افزاییم. البته این مبحث متفاوت از موارد عرفانی و معنوی می باشد  که فرد از هر تعلقی آزاد بوده  و رسالت خود را در این دنیا انجام داده و آماده جدایی از تن می باشد و با رضایت و خشنودی از دنیا می رود.
 
نمونه ۸: توجه بیش از حد به کوچکترین علائم بیماری ،فاجعه سازی یا تعمیم دادن: گاهی می بینیم فرد با کوچکترین علامت در بدن، آن قدر نگران میشود که بیشتر اوقات روز را به آن فکر و توجه  میکند یا به جستجو و تحقیق بیش از حد در مورد آن می پردازد . و در نهایت به این نتیجه ی اشتباه می رسد که دچار بیماری صعب العلاج شده است . حتی گاهی بیماری دیگران را به علائمی که در بدنش ظاهر شده تعمیم داده و تصور می کند که خود نیز به همان نوع، مبتلا است . کوچکترین علامت می تواند یک جوش ساده روی صورت یا غده چربی در بدن و ….باشد. لذا آن قدر این روندِ نگرانی بیش از حد را ادامه می دهد که ممکن است آن نوع بیماری یا مشابه آن را به زندگی دعوت کند در حالیکه در ابتدا ،مساله خیلی ساده بوده یا بهتر هست بگویم اصلا مساله ای وجود نداشته است.
نمونه ۹: وسواس در مورد سلامتی: این مورد، نقطه ی مقابل نمونه ۷ می باشد. افرادی که بیش از حد و به طور افراطی یا وسواس گونه مراقب جسم خود هستند که مبادا کوچکترین مشکلی برای آنها پیش آید. لذا دست به رفتارهایی می زنند که دچار بیماری نشوند مثل  شستشوی بیش از حد دستان برای مقابله با میکرب ، کناره گیری افراطی از افراد بیمار ، اجتناب از اماکن عمومی، مراجعه بیش از حد به پزشک و چک کردنِ مداومِ جسم ، بررسی راهکارهای درمانی مختلف در مورد بیماری و امثال آن. معمولا این افراد بیش از حد ، تحت تاثیر نتایج جدید تحقیقات پزشکی در مورد بیماری ها و سبک تغذیه هستند. جالب اینجاست نتیجه ای که به دست می آید درست برعکس خواسته آنها می باشد و بیش از دیگران به بیماری مبتلا می شوند. چون بدون آنکه خود متوجه باشند بخش زیادی از تمرکز و توجه خود را روی بیماری گذاشته اند نه سلامتی. 
نمونه ۱۰: افرادی که افزایش سن  را همراه با ظاهر شدن انواع بیماری ها می دانند : این مورد بسیار شایع است . اکثرافراد به ویژه در جامعه ما بر این باور هستند که از میانسالی به بعد بیماری های گوناگون سراغ انسان می آید و آن قدر آن را باور دارند که تجربه اش می کنند.
نگارنده: مرجان عرب مختاری
برای درک بهتر مطالب میتوانید مقاله های تاثیر عملکرد ذهن بر سلامتی ۱ و تاثیر عملکرد ذهن بر سلامتی ۲ را مطالعه فرمایید.
ممنون که از وب سایت جهان مرجان بازدید کردید.

بدود دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *